قسمت چهارم سکانس خاطره انگیز ماه عسل ویژه سال 88
********************
حمید:خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.هرچیزی اگر بهش خوب دیده بشه زیباست. مثلا چشم و ابروی شما ، میخواید من ازش ایراد بگیرم؟
علیخانی با ترس دو دست خود را بروی صورتش گذاشت
حمید بلند میخندد و میگوید:نه انصافا خوب؟یا به فرض مثال نوع کفشتون،نوع پیرهنتون،ولی مهم اینکه من بگم به به چه صورت قشنگ و زیبایی،چه پیراهنی،چه کتی،چه...اون نیمه پر رو ببینم،اون زیبایی ها رو ببینم
علیخانی:مثلا نیمه خالیشو میتونید ببینید قربان؟ما کلی خودمونو تحویل بگیریم
حمید با خنده:خواهش میکنم.نگاه کنید...
علیخانی بلند میشود و میگوید:دی من پامیشم همینجوری برخورد کنید.من وایسادم الان.خوبه؟جلوت وایسادم.نیمه پر رو ببین نیمه خالی هم ببین
حمید:نگاه کن نیمه پرش اینکه الان شما خیلی محکم وایسادی جلوی من از بالا داری منو نگاه میکنی...
مهدی:ولی خیلی مظلومانه
حمید:و خیلی مظلومانه.انگار که مثلا دو نفر رختیم سرت...
همه میخندند
علیخانی:خوب؟
حمید:ولی نیمه خالیش .الان من مطمئنم که 10 دیقه دیگه پیش ما احساس ضعف میکنی
علیخانی:به لحاظ گرسنگی میگی؟
حمید:نه به لحاظ جایگاه ما و اعتماد به نفسم ما
علیخانی:آفرین
حمید:به اینکه من با این شرایط مثل دیگرانم اگه اینجور نبودم چی میشدم