جدیدترین مصاحبه احسان علیخانی با مجله زندگی ایده آل.برگرفته از سایت مجله زندگی ایده آل
دیگر شبیه عادت شده که ماه رمضان شود و «ماه عسل»اش روی صفحه تلویزیون های خانه هایمان نقش ببندند. اصلا طرفدارانش که 11 ماه تمام صبر می کنند که فقط هر شب یکی دو ساعت روی آنتن ببینندش و از اجرا و حرف هایش لذت ببرند. امسال احسان علیخانی باز با «ماه عسل» پرطرفدارش حسابی سروصدا کرده و روزهای زیبایی را در تلویزیون کم رمق رمضان خلق کرده است. تازه ترین گفتگوی او را توصیه می کنیم همین جا بخوانید.
متن کامل در ادامه مطلب...
برنامههایی که در ماه رمضان تولید میشوند، در اکثر مواقع با موفقیت روبهرو میشوند. چرا این موفقیت در طول سال تکرار نمیشود؟ مثلا نمیتوان روالی را برای تکرار ماه عسل در تمام طول سال در نظر گرفت؟ همین ویژگی که میگویید تنها در ماه رمضان دیده میشود؟
فارغ از ابعاد رسانهای ماجرا و تمام چالشهایی که در این مورد وجود دارد، تصورم همین است که گفتم. دلیلش هم این است که آدمها در طول سال دچار تفاوت سلیقهای نمیشوند بلکه شکل و نظم زندگیشان تغییر میکند. میزان شکایت کردن و غر زدن در ماه رمضان کمتر است و بار نقد کلام در تمام حوزهها در سراسر ایران به کمترین میزان ممکن میرسد. این مساله را بین دوستان روشنفکرم هم میبینم. یکی از خواص روشنفکر بودن، نقد کردن است. اگر نقد را از او بگیری، هیچ چیز از او باقی نمیماند. حتی روشنفکران هم تحتتاثیر ماه رمضان در یک اتمسفری قرار میگیرند. این موضوع جذاب و قابل بررسی است و باید فکر کرد که چه کاری میتوان انجام داد که قسمتی از این فضا را با خودمان به بیرون ببریم؟ همیشه با خودم فکر میکنم که ماه رمضان شبیه زمانی است که ما دوست داریم یک سری از مسائل را با خودمان مرور کنیم. زمانی که میخواهیم با خودمان روبهرو شویم. با خودمان میگوییم که 11 ماه اینطور زندگی کردیم و حالا یک ماه هم این طور زندگی میکنیم. فضا را بررسی و از آرامی آن استفاده میکنیم. در این ماه همه چیز آرامتر و نرمتر است. همین آرامشی که آدمها در ماه رمضان دارند آنها را بری پذیرش خیلی از اتفاقها آماده میکند. اما درست بعد از عید فطر همه چیز یادمان میرود. مانند خود من، درست مثل حسی که بعد از مراسم تشییع جنازه داریم. اقلیمی که ما زندگی میکنیم، اقلیم هیجان و احساس است، ما همیشه یک نگاه تقویمی داریم. خود من هم همینطور هستم. اما ای کاش که این نگاه را نداشتیم. کاش میتوانستیم این احساس را با یک عقلانیتی گره بزنیم. تعدادی از انسانها هم این طور زندگی میکنند. آدمهایی در همین کشور خودمان هستند که همیشه تحتتاثیر اتمسفر ماه رمضان زندگی میکنند و خوش به حالشان. به نظرم برنده این آدمها هستند.
هیچ برنامهسازی دوست ندارد پیش پیش در مورد غافلگیریهای برنامهاش صحبت کند، اما میتوانید به ما بگویید که ماه عسل سورپرایز ویژهای در برنامه جدیدش دارد؟
در ایام جامجهانی هستیم و دوست دارم یک مثال فوتبالی بزنم؛ معمولا مربی عاقل، مربی است که دست به ترکیب تیم برنده نمیزند. ریسک بالایی دارد، اما نمیتوانم منکر خلاقیت و پویایی شوم. من جزو برنامهسازانی هستم که عقیده دارم برنامهسازی موفق است که عنصر خلاقیت و پویایی در او وجود داشته باشد. اگر در رسانه پویا نباشی عملا مردهای و تنها یکسری اتفاقات آرشیوی را تهیه میکنید. ساختار «ماه عسل» همان است و ممکن است تنها تغییری که در آن دیده شود، روند چینش مهمانها، دکور، تیتراژ، آیتمها و شاید حتی شکل اجرای من باشد. خودم این را تجربه کردهام که سال به سال اجرایم در «ماه عسل» فرق کرده است. عدهای عقیده دارند پختهتر شده و عدهای اعتقاد دارند عقلانیتر شده است. اعتقاد خود من در این است که بزرگتر شدهام. سادهاش این طور است که اجرای من احسان علیخانی 31 ساله، با اجرای 25سالگیام فرق میکند. هشت سال عمر و تجربه، تفاوتهایی را در این بین ایجاد میکند. تفاوتها در همین است، اما نکته ویژه از همه سوژه است. برنامه «ماه عسل» یک بستر است. یک ریالتی شوی گفتوگو محور است که سوژه، بخش عمده آن را بر عهده دارد. شکل برنامههای معتبر در تمام دنیا همینطور است. 10 سال برنامهای یک شکل است، اما سوژهها با هم فرق میکنند. قصه آن تغییر میکند. تمام تلاش من برای هر چه بهتر بودن «ماه عسل» در این است که مبتنی بر قصه باشد. سعی کردم هیچ وقت عنصری را اضافه نکنم تا شاخصه قصهگویی و روایت را از ماه عسل بگیرد.
کفه ی تلخی در سوژههایی که انتخاب میکنید خیلی سنگینتر است، میخواهید دل مردم را ریش کنید؟
با سوالی که پرسیدید مساله دارم. اگر این کار را نکنم شبیه ایام دیگر سال میشویم. یک جمله کلیشهای هم دارم، اما به آن اعتقاد دارم و هیچ راه فراری هم وجود ندارد. «قاتب همه موضوعات عمیق دنیا تلخ است و ناگزیریم که بپذیریم.» درست است پارسال هیچ موضوع شیرینی نبود، اما امسال یک سری سوژهها هستند که به طور ذینفع شیرین هم هستند. اکثر این موضوعات قابل تامل هستند. به نظرم آدمهایی که از این موضوعات فرار میکنند، مسئولیت اجتماعی ندارند. اگر با شنیدن این موضوعات بغض میکنید یعنی یک وجدانی در دلت هنوز بیدار است. یک دکمه ای در وجودت هنوز وجود دارد که روشن میشود. اما آن کسی که فرار میکند، از یک واقعیت میگریزد که نمونههای زیادی از آن در کشور ما دیده میشود. ما از درد فرار میکنیم. وقتی از درد فرار کنید، تبدیل به رنج میشود، دیگر هیچ کاری نمیتوان در مقابل آن انجام داد. خوش به حال کسانی که جلوی درد میایستند و با آن زندگی میکنند. اگر با درد زندگی کنید، دیگر برای شما تبدیل به رنج نمیشود اما اگر از آن فرار کنید، همیشه در ناخودآگاه ذهنتان حضور دارد و با گذشت زمان تبدیل به رنجی میشود که همیشه با شما همراه است.
چطور است که یکسالهایی اجرای «ماه عسل» را بر عهده ندارید؟ این بودن و نبودنها چه تاثیر روی شما دارد؟
قاطعانه در سال 93 میتوانم بگویم، یک یا دو سالی که در برنامه ماه عسل نبودم، خیلی خوشحالم. معمولا من سالهای فرد اجرا نداشتم؛ سال هشتاد و هفت و نود و یک. اجرا نکردم و جالب است که در دهه نود، اولین سال فردی است که اجرا دارم. باید دید چطور میشود.
چرا اینقدر ازنبودنتان خوشحال بودید؟
شاید از این جهت که نبودم و خودم را ترمیم میکردم. برنامه را تماشا کردم، فیلم دیدم و به سفر رفتم و سال بعد برنامه را پختهتر اجرا کردم. من هفت سال بزرگتر شدهام. این خیلی کمک میکند. ضمن اینکه من همیشه یک نظریهای در اجرا دارم. هر قدر کمتر در اجرا باشی بهتر است. جذابتر خواهی شد؛ برای اینکه کمتر دیده میشوی، کمتر حرف میزنی و به تکرار نمیافتی. مخاطبی که تو را دنبال میکند، میتواند منتظر بماند. اگر هر روز روی آنتن باشی، تبدیل به آکسسوار میشوی و اولین سوالی که حق دارد بپرسد این است که کجایی؟ همین که با خودش بپرسد «مگر برنامه دارد؟» نشان میدهد چند نفر منتظر برنامهات هستند اما اگر همیشه برنامه داشته باشی، دیگر کسی در انتظارت نیست.
پس با این حساب فاصله گرفتن از ماه عسل را دوست داشتید؟
خیلی زیاد. من اعتقاد زیادی به کم کاری در تلویزیون دارم. اما خب سخت است. خیلی از بچهها برای امرار معاششان کار میکنند. باید بگویم من و آدمهایی که شبیه من فکر میکنند، در مقابل این مساله خیلی مقاومت میکنند. در مقابل درآمد، شهرت و اعتبار برای یک هدفی که مهم است، میگذرند. کار سختی است.
به عنوان سئوال آخر، «ماه عسل» را احسان علیخانی، «ماه عسل» کرد یا «ماه عسل» احسان علیخانی را احسان علیخانی؟
سال هشتاد و شش شبی در همین ساعتها و همین موقعها بود، سفارش برنامهای را به من دادند که تهیه کننده و مجری آن باشم. دقیقا همین موقعها بود که من پیشنهاد دادم دوست دارم برنامهای را بسازم که مردم بیایند در آن حرف بزنند به نامش خیلی فکر کردم. اولین اسمی که به ذهنم رسید، «ماه عسل» بود. همان موقع بود که ماه عسل به دنیا آمد. در اینکه در شکلگیری آن احسان علیخانی موثر بوده است، باید جواب بدهم بله. اگر منکر این قضیه شوم، خب دروغ گفتهام و تواضع بیمعنی است. درست است، من این برنامه را ساختم و خلق کردم اما زورش آنقدر زیاد شده است که دیگر حالا من زیر سایهاش رفتهام. ماجرا شبیه پدر و پسری است که پسر نسبت به پدر خیلی معروفتر و محبوبتر است و به جایی رسیده است که میتواند به پدر یاد بدهد. شاید یک رابطه این طوری باشد. به این خاطر که زلفش به آدمهای بسیاری گره خورده است. دیگر از من عبور کرده است. به همین دلخوش هستم. شاید کسی باور نکند، اما برای من مهم است که در به وجود آوردن این گوهر گرانبها سهم داشتم. اینکه امسال یا سال بعد فرد دیگری با این موضوع کار کند برای من دغدغه نیست و در واقع خوشحال میشوم که سالی تماشاگر ماه عسل باشم که این اتفاق هم افتاد. شاید قبلا ناراحت میشدم، اما حالا برایم جذابتر هم هست. همیشه این عنصر خلق کردن برایم جذاب بوده، اینکه یک اتفاق با شکوه را خلق کنی. همیشه با خودم میگویم خوش به حال موذنزاده که چیزی را خلق کرده است که از خودش خیلی بزرگتر است. مثال دیگرش ربنای شجریان است. خیلی مثالهای دیگر در این مورد وجود دارد. فیلمهایی که در سینما به نمایش درمیآید. کتابهایی که نوشته می شوند. گاهی اوقات آن اثر از خالقش بزرگتر میشود. ضمن اینکه من در شکلگیری و بزرگ شدن ماجرا سهم زیادی داشتم. به نظرم در بزرگشدن ماه عسل خود مردم سهم عجیبی داشتند. این برنامه با قصههای مردم جذاب شده است، وگرنه اجرای ساده مردم را خیلی خسته میکند.