-(19).jpg)
بنام او...
از امروز مورخ 23 فروردین 1393 سایت کافه تصمیم داره هر روز قسمت های جالب و خاطره انگیز ماه عسل های سالهای قبل نظیر ماه عسل 86 ، 88 ، 90 و 92 رو براتون بگذاره.شما رفقای عزیز هم میتونید عکسها و دیالوگهای ماندگار تمام این چند سال پخش ماه عسل رو برامون ارسال کنید و یا خاطرات شیرین هر قسمت که در خروجی سایت قرار میدیم برامون بنویسید.انشالله میخوایم تا موقع شروع ماه عسل یه دفترچه خاطرات از تمام این چند سال ماه عسل بسازیم و باهاش فکرهای ناب و جالبی داریم که به وقتش خدمتتون میگیم.
********************
علیخانی رو به بچها:چه نگاهی میکنه.ناظر دکور شبکه سه.عرض کنم که...(کمی خنده)...آقا شما کارتون چیه؟
پدر:رفتگر شهرداری
علیخانی:شما رفتگر شهرداری هستید.کجا؟
پدر:دماوند
علیخانی:شوهر رفتگر شهردار در دماوند.خانم شما کارتون چیه؟
مادر:من خانه دارم.بچه داری
علیخانی:بچه ها یذره دقت کنید که اینا...عمو جان فداتشم.جیز جیز.
علیخانی رو به پدر بچها:جیز رو متوجه میشن؟
یه آیتمی آماده کنید اگه آتش سوزی چیزی شد.
علیخانی بلند میشود تا بچها رو از شمع دونها دور کند.
علیخانی:برید انور.برید انور.به بچها چی میگن این جور مواقع معمولا.برفرمائید.من تجربه ندارم عذرخواهی میکنم.
علیخانی رو به زنی که مدتهاست بچه دار نمیشود:شما یذره تمرین کنید حداقل.26 سال منتظر بچه اید پاشین بگیرید حداقل.
علیخانی رو به پدر بچها:شما کی ازدواج کردین؟
پدر:ما سال 86
علیخانی:هر دو اهل دماوندید؟
پدر:اصلیتمون دماوندی نیست ولی تو دماوند ازدواج کردیم
علیخانی پیشنهاد داد اگر اذیت میشن آیتم ببینند.
علیخانی:آقا که انقدر راحت این دوتا رو بغل کرده...
در حین حرف زدن متوجه تکون خوردن صندلیش شد و برگشت
علیخانی:شما چی میگی این پشت؟بیا ببینم اینور.بیا اینجا.5 تا
بچه.چجوری؟باباشم چه خوشش میاد داره حرص میده مارو اینجا.خانم چیکار میکنی با این 5تا؟
مادر:خداروشکر میکنم
علیخانی:واقعا؟
مادر:بله
علیخانی:راضی یعنی شما کاملا؟
مادر:بله.من همیشه خداروشکر میکنم.خدا خیلی لطف بزرگی به ما کرده
علیخانی:یعنی اصلا سختتون نیست؟اذیت نمیشید؟
مادر:نه من از بچگی،بچه زیاد دوست داشتم.حداقل 10 تا
علیخانی:جان؟10 تاهم دوست داشتن از بچگی.آرزوی چیز دیگه ای خانم.
مادر:من خیلی آرزوی دوقلو زایی داشتم
علیخانی:فکر کنم زیاد دعا کردید دیگه.زیاده روی کردین در این قضیه