آقای سهیل رضایی چند ساعت پیش در صفحه شخصی خودش در قیس بوک حاضر شد و چنین نوشت:
من ماه عسل را غمگینانه نمیدانم اما...
متن کامل در ادامه مطلب...
با تشکر از رعنا میرازیی عزیز بابت ارسال مطلب
درباره این برنامه هرسال نقدهای متنوعی نگارش میشود وطبیعی است که برنامه ای با این برد بیننده هر اتفاقی درون آن بتواند ماجرا افرین بوده ودوقطبی های جدی(طرفداران ومخالفان) را رقم بزند.
بنده هم به علت دوسالی که همکاری نزدیکتر با این برنامه دارم طبیعتا به موضوع با حساسیت بیشتری نگاه میکنم ونقدها را جدی تر دنبال میکنم.
آنچه به نظر من در نقدها درست دیده نشده ودچار خل
ط معنا شده موضوعیست که دوستان نقاد میگویند برنامه ساختاری غمگین دارد.
باید خدمتتان عرض کنم مفهوم غم وغمگینی با مفهوم در خود فرورفتن ودچار تامل شدن ودرواقع پا به مرداب روح گذاشتن( به روایت جیمز هولیس روانکاو برجسته موسسه یونگ ایشان کتابی هم به همین نام دارند)امری کاملا متفاوت است.
مهمترین ویژگی برنامه ومحتوی غمگینانه ان است که نتنها فرد را دچار توقف در زندگی میکند بلکه باعث میشود قدرت هرگونه حرکت در اینده را نیز ازدست بدهد واز سوی دیگر قدرت ومیل به تغییر را کاملا از مخاظب خود میدزد وعموما هم در دنیای امروز ما(این محتوی مورد نظر نقادان) به گونه ای حرفه ای خود را پشت کوهی از روشن فکری واعتراض اجتماعی پنهان مینماید اما در روند درون مایه آن منجر به سه ویژگی محتوی غمگینانه خواهد شد.
اما انچه در ماه عسل تا بدینجا پیش رفته است از چند منظر صاحب ارزش واحترام وتحسین میباشد:
در درجه اول نوعی ساختار شکنی در برنامه وجود دارد که میتواند از ادمهای معمولی وگمنام جامعه قصه های فراگیر وقابل تامل خلق کند که به علت نا آشنا بودن وآماتور بودن آنها برای حضور دررسانه همیشه با ریسک بالا توام هستند واین حقیقت را ما بارها در برنامه های متفاوت دیده ایم.
در درجه دوم؛ انصافا روند برنامه وسوالات توانسته درام گفتگو را خلق وبرای ذهن مخاطب عام قابل جذب نماید.
در درجه سوم؛این افراد در پایان گفتگو توانسته اند برای مخاطب نمادی از قهرمانی باشند که به شدت مورد تحسین وتقدیر خواهند بود وشاید تازه جامعه آنها را کشف ومورد توجه وتقدیر خود قرار دهد.
برخی مطبوعات نوشته بودند که برنامه شبیه روزنامه حوادث است! اما یادمان باشد ان خبرها تنها از نا امنی ها بدون راه گریز حرف میزدند وبه واقع نا امن کننده وغم افرین بودند.
اما در ماه عسل؛
ما شاهد آدمهایی هستیم که در عمق سختیهای زندگی فرو رفته اند و با کلی نبرد معنوی وروحی وروانی توانسته اند به مثابه یک اسطوره از دل مرداب نیلوفری زیبارا باخود به بالا بیاورند واین یعنی نهایت رستگاری انسان بر خاک این عالم.
پس همه ما در روند شنیدن سرگذشت آنها دلهره میگیریم ودر نهایت با اوج تحسین انها را به خاطر میسپاریم تا در مبادهای زندگی از آنها کمک بگیریم .
من معتقدم روند ماه عسل وگفتگو های ان، برای آنانکه نسخه\" فراموشش کن وشاد باش \"را زندگی میکنند،میتواند آزار دهنده ویادآوری کننده بغرنجی باشد .
عزیزانی هم هستند که میگویند پیام برنامه این است که ببین از تو بدبختر هم هست پس به زندگی خودت قانع باش!
نمیتوانم منکر ارزش شکر گزاری بشوم وقبول دارم که دیدن سختی های وتلخی های زندگی دیگران ما را به یک نگاه دوباره به داشته هایمان وادار میکند اما این اتفاق در مطب یک پزشک که مملو از بیمار هم هست احتمال دارد رخ دهد. وشاید هم در روز به خاک سپاری یک عزیز.
اما چیزی که باعث درخشش میهمانان ماه عسل میشود ان است که انها هیچکدام احساس بدبختی ونکبت به زندگی خود ندارندوگرنه رودروی میلیونها ادم با نهایت اقتدار نمینشستند.
پس شاید این حس من بیننده است که با خود فکر میکنم اگر جای او بودم با یک حرکت خود را از دست زندگی خلاص میکردم ؛اگر چنین باشد این منم که دارم این حس بدبختی را روی قهرمان قصه فرافکن میکنم ،واونیست که با روایت زندگیش تلخی را به زندگی من وارد کرده است.