قسمت دوم سکانس خاطره انگیز ماه عسل ویژه سال 92
********************
علیخانی:خیلی خوش اومدید خیلی محبت کردید
پدربزرگ:قربان شما
علیخانی:آقا رضا خیلی مخلصیما
پدربزرگ:دست شما درد نکنه
علیخانی:خیلی افتخار دادین
پدربزرگ:افتخار از ماست.محبت کردید
علیخانی:عزیزمی.ما خداروشکر میکنیم که یه مو سفید ، اساسی ، بزرگتر ، آقایی مثل شمارو میزبانشون هستیم.ممنونم که دعوت مارو پذیرفتید.البته این دعوتی که میگم حالا قصه داره.آقا رضا این روزا شما کجا زندگی میکنید؟
پدربزرگ:سالمندان کرج
علیخانی:چند ساله اونجا زندگی میکنی؟
پدربزرگ:دو ساله
علیخانی:قبل این دوسال کجا بودی؟
پدربزرگ:خونه بودم استراحت میکردم
علیخانی:چی شد اومدی سالمندان
پدربزرگ:خانمم که فوت کرد من اصلا فلج شدم.هرکار کردم،دکترم رفتم دوا نداشت
علیخانی:ینی انقدر خانمتو دوست داشتی؟
پدربزرگ:آره.خلاصه بچها منو اوردن سالمندان
علیخانی:ینی بچهات گفتن ببریم بزاریمت سالمندان؟
پدربزرگ:آره
علیخانی:شمام قبول کردید؟
پدربزرگ:دیگه راهی نداشتم
بقیه در ادامه مطلب...